سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مسیحا - موفقیت

   

مسیحا یک1

هر کس می تواند بار زندگیش را هر چقدر هم سنگین باشد تا امشب به دوش بکشد، هر کس می تواند کارش را هر چقدر هم که دشوار باشد برای یک روز انجام دهد. هر کسی می تواند تا غروب امروز عاشقانه، عارفانه، صبورانه، لطیف و پاک زندگی کند. جوری که خداوند می خواهد و معنی کل زندگی همین است.

مسیحا دو2

ما همانی را می درویم که می کاریم. سرنوشت تقریبا همیشه وادارمان  می کند که تاوان اعمال پلید خود را بپردازیم. در دراز مدت، هر کسی کیفر اعمال نادرست خود را خواهد پرداخت. کسی که این نکته را در یاد داشته باشد از دست هیچ کس عصبانی نمی شود، به هیچ کس دشنام نمی دهد و هیچ کس را سرزنش

نمی کند، کسی را نمی رنجاند و از هیچ کس متنفر نمی شود.

به جای متنفر بودن از دشمنانمان، بیایید دل به حالشان بسوزانیم و خدا را شکر کنیم که ما را مثل آنها نکرده است.

مسیحا سه 3

خدایا! هنوز اسیر بیش و کم هستم. زمان به سرعت می گذرد، عمر به پایان می رسد و می بینم که دستهایم تهی هستند. آنچه اندوخته ام فقط سرابی بوده است و آنگاه عمر به پایان می رسد. وای چه اندوخته ام؟!

خدایا! متبرکم کن تا کم بگویم ، کم بخورم و کم بخوابم و...

خشم و ناپاکی را ترک گویم و خود را وقف خدمت به تو و بندگانت کنم.

خدایا! متبرکم گردان تا تمامی وقت و نیرویم، ذهن و اراده ام، همه و همه را در جهت بهبود خویش الهی به کار گیرم تا دیگر زمانی برای انتقاد از دیگران باقی نماند.

مسیحا چهار4

شاگردی پرسید؛ استاد برای یافتن خدا چه کنم؟ استاد گفت:

در هر فرصت و در هر جا، ذهنت را در اندیشه حضور او غوطه ور ساز. با او صمیمانه صحبت کن. او نزدیکترین نزدیک ها و عزیز ترین عزیز هاست. او را همانگونه دوست بدار که فردی تهیدست پول را، عاشق محبوبش را و غریقی که در حال مردن است، نفسش را دوست دارد. وقتی به شدت مشتاق خداوند باشی، او بر تو آشکار خواهد شد.

مسیحا پنج 5

خداوند دیدار از زمین را برای ما ترتیب داده است؛ اما اکثر ما به سبب اینکه بسیاری چیزها را در اینجا از آن خود می پنداریم، مهمان هایی نامطلوب هستیم. با از یاد بردن اقامت موقتی خود، وابستگی های متعددی پیدا می کنیم: خانه من، پول من، خانواده من، بدن من و

اما وقتی مدت اقامت مان در زمین به پایان می رسد، همه آنها ناپدید می شوند. آن گاه مجبور می شویم تمام چیزهایی را که می اندیشیم مال ماست، در پشت سر رها کنیم. آری همه آنها امانتی بیش نبودند، امانتی از سوی خدا.

چرا منتظریم که مرگ با سختی این را به ما بیاموزد؟!

 



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 3:9 عصر روز یکشنبه 84 خرداد 22